نگارنده در ادامه کوشیده است تا با هدف کسب اطلاعات بیشتر در خصوص چیستی و کارکرد دیوان در زندگی نیاکان ایرانی بیت هایی را از شاهنامه ی حکیم توس به شرح زیر ارائه دهد:
پژوهنده ی نامه ی باستان/که از پهلوانان زند داستان*
چنین گفت که کآئین تخت و کلاه/کیومرث آورد و او بود شاه*
پسر بود مر اورا یکی خوبروی/هنرمند و همچون پدر نامجوی*
سیامک بدش نام و فرخنده بود/کیومرث را دل بدو زنده بود*
به گیتی نبودش کسی دشمنا/جز اندر نهان ریمن آهرمنا*
یکی بچه بودش چو گرگ سترگ/دلاور شده با سپاه بزرگ*
جهان شد بر آن دیوبچه سیاه/ز بخت سیامک هم از بخت شاه*
همی گفت با هر کسی راز خویش/جهان کرد یکسر پر آواز خویش*
دل شاه بچه درآمد بجوش/سپاه انجمن کرد و بگشاد گوش*
بپوشید تن را بچرم پلنگ/که جوشن نبد آنگه آئین جنگ*
پذیره شده دیو را جنگجوی/سپه را چو روی اندر آمد بروی*
سیامک بیآمد برهنه تنا/برآمیخت با پور آهرمنا*
بزد چنگ واژونه دیو سیاه/ دو تا اندر آورد بالای شاه*
فکند آن تن شاهزاده بخاک/بچنگال کردش جگر گاه چاک*
چو آگه شد از مرگ فرزند شاه/ز تیمار گیتی بر او شد سپاه*
فرود آمد از تخت تخت و یله کنان/بناخن ز تن گوشت پاره کنان*
دو رخساره پر خون و دل سوکوار/دژم کرده بر خویشتن روزگار*
سیامک خجسته یکی پور داشت/که نزد نیا جای دستور داشت*
گرانمایه را نام هوشنگ بود/تو گفتی همه هوش و فرهنگ بود*
چو بنهاد دل کینه و جنگ را/بخواند آن گرانمایه هوشنگ را*
همه گفتنیها بدو باز گفت/همه رازها برگشاد از نهفت*
که من لشکری کرد خواهم همی/خروشی برآورد خواهم همی*
ترا بود باید همی پیش رو/که من رفتنی ام تو سالار نو*
پری و پلنگ انجمن کرد و شیر/ز درندگان گرگ و ببر دلیر*
پس پشت لشکر کیومرث شاه/نبیره به پیش اندرون با سپاه*