بیامد سیه دیو با ترس و باک/ همی باسمان بر پراکند خاک*
بیازید هوشنگ چون شیر چنگ/جهان کرد بر دیو نستوه تنگ*
کشیدش سراپای یکسر دوال/سپهبد برید آن سَر بی همال*
جهاندار هوشنگ با رای و داد/بجای نیا تاج بر سر نهاد*
بفرمان یزدان پیروزگر/بداد و دهش تنگ بسته کمر*
وزان پس جهان یکسر آباد کرد/همه روی گیتی پر از داد کرد*
نخستین یکی گوهر آمد بچنگ/به دانش ز آهن جدا کرد سنگ*
پسر بُد مر او را یکی هوشمند/گرانمایه طهمورث دیوبند*
بیامد بتخت پدر بر نشست/بشاهی کمر بر میان بر ببست*
مر او را یکی پاک دستور بود/که رایش ز کردار بد دور بود*
چو دستور باشد چنین کاردان/تو شه را هنر نیز بسیار بدان*
چو دیوان بدیدند کردار اوی/کشیدند گردن ز گفتار اوی*
چو طهمورث آگه شد از کارشانت/برآشفت و بشکست بازارشان*
از ایشان دو بهره به افسون ببست/دگرشان به گُرز گران کرد پست*
کشیدندشان خسته و بسته خوار/بجان خواستند آنگهی زینهار*
که ما را مَکُش تا یکی نُو هُنر/بیاموزی از ما کتْ آید بِبَر*
کی نامور دادشان زینهار/بدان تا نهانی کنند آشکار*
چو آزادشان شد سر از بند اوی / بجستند ناچار پیوند اوی*
نبشتن بخسرو بیاموختند/دلش را بدانش برافروختند*